چند لطیفه




دهکده ی آرزوها

HoMe | eMaiL | Design | Profile

 از غضنفر مي پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز مي كنن ؟ ميگه : آخه من امتحان كردم….. پياده خيلي راهه

غضنفر رفت تعليم رانندگي رفيقش پرسيد چطور بود ؟ گفت : خوب بود ولي مربيه خيلي مذهبي بود . هر طرف من مي پيچيدم مي گفت يا امام رضا يا ابوالفضل

غضنفر بعد از عمليات داشته شهدا رو جمع و توي پلاستيک مي کرده بين شهدا يه زخمي بوده که به زحمت ميگه من زخمي هستم شهيد نشدم غضنفر ميگه بيا برو توي پلاستيک شهيد شدي بدبخت داغي نميفهمي

يه صندلي بوده که هرکس روش ميشسته و دروغ ميگفته بادکنک بالاي سرش ميترکيده اصفهانيه ميشينه ميگه مافکر ميکنيم آدماي ولخرجي هستيم بادکنک ميترکه رشتيه ميشينه ميگه ما فکر ميکنيم که آدماي با غيرتي هستيم بادکنک ميترکه غضنفر ميشينه ميگه ما فکر ميکنيم… بادکنک ميترکه

به غضنفر ميگن اگه آب نبود چي مي شد؟ ميگه شنا ياد نمي گرفتيم در نتيجه همه خفه ميشديم..            



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





KIMI / یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:, /

Desiner: lady skin
ثبت دامنه